جدول جو
جدول جو

معنی زین اوزار - جستجوی لغت در جدول جو

زین اوزار
(اَ / اُو)
زین افزار. (حاشیۀ خرده اوستا چ پورداود ص 85). رجوع به همین کتاب و زین و زین افزار و دیگر ترکیبهای زین شود
لغت نامه دهخدا
زین اوزار
زین افزار
تصویری از زین اوزار
تصویر زین اوزار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زین افزار
تصویر زین افزار
سلاح جنگ
ساز و برگ ستور، آنچه اسب را با آن می آرایند، یراغ، آشرمه، یراق، زین و برگ، ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
سلیح و کجیم را گویند که یراق جنگ و پوشش اسب باشد در روز جنگ. (برهان) (از انجمن آرا) (ازآنندراج) (از ناظم الاطباء). سلاح. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زین اوزار. متقدمین از شعراء کلمه زین افزار را بمعنی ادوات جنگ گرفته اند. (یشتها ج 2 ص 140). از: ’زین’ (سلاح) + افزار. پهلوی ’زن افزار’. (حاشیۀ برهان چ معین) :
وزین کرانه کمان برگرفت و اندرشد
میان آب روان باسلیح و زین افزار.
فرخی.
چو خواست کردن از خود جدا ترا آن شاه
نه سیم داد و زر و نه زین نه زین افزار.
ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 280).
چون برکشی آن بلارک گوهردار
بر مرکب تازی فکنی زین افزار.
ازرقی (از انجمن آرا).
رجوع به ’زین’ و زیناوند و یسنا ص 136 و دیگر ترکیبهای زین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دیگ ابزار. دیگ افزار. (از برهان) ، داروی گرم. (از برهان) (از جهانگیری). بوزار. رجوع به دیگ افزارشود، دیگ بزرگ. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زین افزار
تصویر زین افزار
سلاح جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
داروهای خوشبویی که در دیگ خوراک پزی میریزند مانند فلفل زردچوبه زیره قرنفل دارچین هل و غیره توابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زین افزار
تصویر زین افزار
سلاح
فرهنگ واژه فارسی سره